خسته شدم از “تو” نوشتن ، کمی از خودم می نویسم …
“من” دوستت دارم !
.
.
تو از موسی پیامبرتری !
به جای اشاره نگاه کردی ، به جای دریا دل من شکافته شد …
.
.
عاقبت یک روز که نزدیک است ، از دنیایی که در آن بی تو مرده ام زنده خواهم شد ، به سویت خواهم دوید و تا ابد در آغوشت جان خواهم داد !
.
.
راه که میروی ، عقب می مانم نه برای اینکه نخواهم با تو همقدم باشم ، میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم ، میخواهم ردپایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد …
تو فقط برای منی !
.
.
دلم خیابانی میخواهد هزار طرفه به سوی خانه تـــــــو !
.
.
دلم می سوزد برای زکریا که تو را ندیده مرد !
تمام درخت های انگور جهان از چشم های تو آب می خورند !
.
.
چهار فصل که حرفه …
فصل پنجمی هست به نام تـــــــــو ، به هوای تـــــــــو …
.
.
نمیدانم چرا تنم میلرزد وقتی صبحت از تو میشود نه از ترس حضورت نیست ، از آروزی به تو رسیدن است ، از شاید ها و باید ها و از اینکه نمیدانم داشتنت رو عاشقانه اشک بریزم یا دوریت را …
شاید روزی تنم لرزید و دستانت را روی شانه هایم گذاشتی و گفتی زیر لب اشک شوق بریز من به کنارت آمده ام برای همیشه !
.
.
من صبح را با عسلِ نگاه تو میخواهم !
.
.
دوست داشتن با شریک شدن بیشتر میشه و درد با همدردی کمتر...
.
.
کاش میتوانستم صدای تــــــــو را بنویسم !
.
.
اینکه یه نفر بهت بگه “مواظب خودت باش” حس خوبی داره اما بهتر از اون وقتی هستش که یه نفر بهت میگه “نگران نباش من باهاتم”.
.
.
هر راهی را که رفته باشم هرچقدر هم دورتر ، کوتاه ترین است برای رسیدن دوباره به تو ، کافی ست که یکبار دیگر نامم را صدا بزنی ، برمیگردم !
.
.
تمام دنیا هم که بگویند تو مال من نیستی ، باز این دل زبان نفهمم بهانه ات را میگیرد …
.
.
چشم بسته از فرسنگ ها می شناسمت ، این تلاشت برای گم شدن مرا می خنداند !
.
.
چقدر کم توقع شده ام ، نه آغوشت را می خواهم نه یک بوسه نه دیگر بودنت را ؛ همین که بیایی و از کنارم رد شوی کافیست ، مرا به آرامش می رساند حتی اصطحکاک سایه هایمان کافیست !
.
.
ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ، ﭘﻴﺶ ﺧﻮﺩﺕ ﻫﺴﺘﯽ …
.
.
وقتی که تو نیستی دنیا چیزی کم دارد مثل کم داشتن یک وزیدن ، یک واژه ، یک ماه !
من فکر می کنم در غیاب تو همه خانه های جهان خالیست !
.
.
دلم میخواهد کسی باشد ، خوب باشد ، مهربان باشد ، بس باشد و همه ی این بودن هایش فقط برای من باشد ، فقط برای من !
.
.
تمام حرف ها پشت سرت بود ، به دنبالت الفبا را قدم زدم ؛ تو حرف نداشتی !
.
.
فنجان چای توام ، ببین چگونه قند در دلم آب می شود به شوق لبت !
.
.
بازی عشق پر از شکست است ولی بازنده ندارد !
.
.
گاه می اندیشم چندان هم مهم نیست اگر هیچ از دنیا نداشته باشم ؛ همین مرا بس که کوچه ای داشته باشم و باران و انسانهایی در زندگیم باشند که زلال تر از باران هستند …
.
.
زیر بارانم بی چتر …
تن با بینی سرخم لو میدهد مرا که باریده ام همراه ابرها اما تابلوی قشنگی شده ایم “من و جاده و باران”
.
.
آنقدر ها هم روی وقار من حساب نکن …
قطب زمین هم که باشم تو را که میبینم یخ هایم آب میشود !
.
.
زمان نمی گذرد وقتی در انتظار دیدنش نشسته ای !
.
.
نکن امروز را فردا
دلم افتاده زیر پا
بیا ای نازنین ای یار
دلم را از زمین بردار
در این دنیای وانفسا
تویی تنها ، منم تنها
نکن امروز را فردا
بیا با ما ، بیا با ما
.
Yedooneh.ir
.
من هنوز شعری نگفته ام ، من فقط تو را تماشا کرده ام و کلمات را از یاد برده ام …
.
.
دنیا تمام شود چه باک ؟
دنیای من تویی که پیش از اینها تمامم شدی !
.
.
نفس کشیدن را دوست دارم گاهی ؛ گاهش را فقط “تــــــــو” می دانی !
.
.
باران بوی تو را می بارد.
.
.
ریسمان به آسمان می بندم و به زمین می آورمش تا که نگویی دیگر :
“آسمان به زمین نمی آید اگر نیایم …”
.
.
تمام دنیا در آغوشت خلاصه شده است ؛ کودکانه پناه میبرم به خلاصه ی دنیا …
.
.
با یک فنجان چای هم میشود مست شد اگر به سلامتی تو باشد !
.
.
علت بی خوابی ام را چگونه بگویم وقتی یاد تو از سقف اتاقم چکه میکند ؟
.
.
اینکه هنوز نگرانت میشوم نگرانم میکند.
.
.
پای دستهای تو که وسط باشد چاله های خیابان بهترین بهانه اند برای سقوط به امن ترین جای دنیا !
.
.
انگار یکی من را چشم گذاشته است ، پیدا نمیکنم “تو را”
.
.
چه دریایی میشود آسمان چشمانت وقتی نگاهت موج میزند.
.
.
سکه ی زندگیم شیر ندارد اما همین خطی که مرا به تو وصل نگه می دارد را دوست دارم !
.
.
هوس کرده ام خوب نباشم ، شاید حالم را بپرسی.
.
.
آب از سرم گذشته ، فریاد میزنم دوستت دارم و تو آرام و خونسرد به ترکیدن حباب ها میخندی.
.
.
در نبودت بانو از تو بتی ساخته ام اما حالا که آمده ای ، ابراهیم از کجا بیاورم